عذر منو بپذیر
عید نوروز بود ومن خسته تر از آن بودم که بتونم خونه تکونی بکنم نه خسته جسمی نه خسته روحی بودم دکتر آیناز واسه اش دارویی نوشته بود که باید سه وعده در روز بهش می دادم اونم به دخمل من که میونه خوبی با دارو نداشت با توکل به خدا همه شو بهش دادم ولی واقعا خسته بودم و حوصله هیچی رو نداشتم الان که اینارو برات می نویسم واقعا برام سخته ولی هیچ چیز تو این دنیا شیرین تر از تو نیست نکنه فک کنی از تو خسته بودم نه از غصه هایی که خورده بودم و نمی تونستم برای کسی بگم در هر حال فک کنم فهمیده باشی که چرا این روزا نتونستم چیزی برات ثبت کنم و عذر منو بپذیری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی