آینازآیناز، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

فرشته کوچک زندگی ما

بدون عنوان

هندونه من یلدات مبارک   شنبه (30 آذر): یلدای امسال هم مثل بقیه عیدها و جشنها ی این یک سال، اولین تجربه دخترم بود که با وجودش شب چله ما هم به خوبی و خوشی و البته با شیطو  شیرینکاریهای دخترک ما ادامه پیدا کرد                                   "  و اما هندونه شب یلدای ما " درضمن لباسای آینازم هدیه مامانم دسته گلش درد نکنه که همیشه ماروشرمنده میکنه  خونه مامان جون اینجا هم خونه خودمونه که با هزار مصیبت تونستم عکس بگیرم دختر  شیرینم که مثل ...
4 دی 1392

دلنوشته خود آیناز

صبح ها كه شيرم رو مي خورم ومامان نازی  تميزم مي كنه ، دوست دارم برم توي تخت مامانی و بابايي كه خيلي خيلي گنده است بخوابم . تازگیا یه کلک خوب یاد گرفتم به مامان نازی نگین ها  شبا شروع میکنم گریه میکنم  تا وقتی که  مامانی دلش واسه می سوزه  میاره تو تخت گنده می خوابم اونقد  خوشم میاد به مامانم کلک می زنم امروز صبح مامانی  و بابايي من رو بردند واسه واکسن  . من رو گذاشتند روي يك چيز سرد و سفيد ( اسمش ترازو بود ) و دوباره برداشتندخانم دکتر گفت  ٧ کیلو ٦٠٠ . انگار من گوجه فرنگي ام !   بعدش مامانم پاهامو ماساژ دادنمی دونین چقدر خوشحال بودم که مامان نازی اینقد برام لطف د...
13 آذر 1392
1