آینازآیناز، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

فرشته کوچک زندگی ما

مریضی تک فرشته ام

1394/4/25 0:54
363 بازدید
اشتراک گذاری

آخرای بهمن  بود خوب یادمه چون اون روزا هیچوقت یادم نمیره خیلی اذیت میکردی فقط به من می چسپیدی و بهونه می گرفتی شبا خوب نمی خوابیدی و تا صبح گریه میکردی تا اینکه  بردمت دکتر اولش نمی دونستم به دکتر چی بگم بگم شلوغی میکنی خوب حتما دکتر میگه برو خانوم بچه که شلوغی نکنه بچه نیست تو ذهنم درگیر بودم که دیدم تو مطب دکترم وقتی وارد اتاق دکتر شدیم و جریانو بهش گفتم گفت شاید کم خون باشه که عصبی میشی و یه سری آزمابشات برات نوشت از کم خونیت مطمئن بودم که نیستی چون قطره آهنتو خوب مبخوردی و از نظر تغذیه هم خوب بودی

خلاصه بردیمت آزمایش و با یه مصیبتی ازت خون گرفتن که دل منو بابات کباب شد خدا بچه هبچ پدر و مادری رو مریض نکنه واقعا دل دریا میخاد وقتی جوابشو گرفتم اصلا فک نمیکردم که سنگ کلیه داشته باشی تا خود خونه گریه کردم تا صبح خواب به چشام نیومد فقط خدا خدا میکردم که اشتباه شده باشه  دنیا رو سرم خراب شده بود وقتی تو سونو هم مطمئن شدم دیگه داشتم دیونه میشدم

وقتی بردمت پیش دکتر کلیه کودکان وارد مطب که شدم یه بچه هایی رو دیدم که از خودم بدم اومد آیناز من همه چیزش سالم بود فقط چند تا سنگ داشت که اونم با دارو قابل حل بود ولی اونجا بچه هایی بودن که شاید تا آخر عمرشون مشکل کلیه داشتن واسه همین از مطب که اودم بیرون یه آدم دیگه شده بودم و خدا رو شکر کردم که آینازم مشکل حادی نداشت

اینم عکس فرشته من که اون زمونا به خاطر دردی که داشت بی حوصله و عصبی بوذ و دارویی که بهش می دادم سستش کرده بود

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)