بدون عنوان
سلام به دوستان عزیز الان آیناز جونممممممممم خوابه بابا جون هم تو اتاقشه و با کامپیوترش کار می کنه
از فرصت استفاده کردمو اینا رو براتون گذاشتم
دیروز درگیر خونه تکونی بودم گذاشته بودمت روی تختمونو کارامو انجام میدادم دیدم صدات نمیاد نگران شدم اومدم دیدم انگشت پاتو گرفتی تو دستت هی میکشی که تو دهنت کنی یواشکی نگات کردم بعدش چون نتونستی شروع کردی به غر زدن و طبق معمول گریه آخه فدات بشم من چیکار میتونم برات بکنم
وحس مادری در من فوران کردو اومدم بغلت کردم وبوسیدمت آیناز جووووون دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی